چرا باید برای بچهها قصه بخوانیم
یه جزیره بود به اسم حابال که چهار فصل داشت.
تابستوناش پر از آفتاب و آببازی بود، زمستوناش پر از برف و شادی، بهارش فصل گردش و دیدن دنیا بود و پاییزش فصل بازیهای دستهجمعی!
مردمی داشت که صبحها ورزش میکردن و بعد با خوشحالی میرفتن سرکار…
حابالی که قبلاً اینقدر زیبا بود، حالا زشت شده! جوری که انگار هرگز روزهای خوب و زیبا رو به خودش ندیده!
حابالِ پر از زباله و بدبو، تبدیل شده به خونۀ موشها و حشرات خونخواری که همهجا پرسه میزنن و مردم رو میترسونن!
هر چیز بد دیگهای که فکرش رو بکنید توی حابال جون گرفته!
مردمش غمگینن و مطمئنن که هیچ کاری ازشون بر نمیآد. بزرگترا میگن: «روزگارِ حابال شاد سالهاست که تموم شده!»
ولی تنها راه نجات حابال از این همه بدی، اینه که پدرومادرها برای بچه هاشون قصه بخونن تا اونا بدونن و یاد بگیرن که حابال نه تنها از اول اینطوری نبوده بلکه قدیما خیلی هم باحال بوده!
اما هیچکس نمیدونست که قصه میتونه جزیرۀ حابال رو نجات بده، تا اینکه یه روزی یه خواهروبرادر دوقلوی وروجک، از یه درخت کاج بلند و همیشه سبز، بالا میرن و چشمشون میافته به یه صندوق!
وقتی بازش میکنن توش یه کاغذ قدیمی میبینن که توش نوشته:
قصهها نجاتبخش هستند:
۱) برای بهتر صحبتکردن قصه بگویید و برای اینکه خوب گوشکردن را یاد بگیرید، به قصهها گوش کنید.
۲) قصهها حافظۀ شما را تقویت میکنند،
۳) خلاقیت و تخیل شما را بیشتر میکنند.
۴) شما را کنار هم جمع میکنند و ایدهها و فکرهای تازهای برای بهتر زندگیکردن به شما میدهند.
۵) خاطرهها هم یک جور قصه به حساب میآیند؛ با تعریفکردن خاطرهها، دوستی و صمیمیتتان بیشتر میشود.
۶) اگر وقت نمیکنید با کودکانتان بازی کنید، شبها با خواندن یک داستان کوتاه برایشان خاطرهای به یادماندنی بسازید.
7) با شناختن افراد شجاع در قصهها، خودتان هم شجاعتر میشوید.
8) میفهمید که فقط شما نیستید که برایتان مشکلی پیش آمده. چرا که مشکلات همیشه و همهجا وجود دارند.
9) قصهها شما را به تغییر، امیدوار میکنند.
یکی از این قصه ها را با نام شازده کوچولو