داستانک-شازده-کوچولو

تکه‌ای از کتابِ شازده کوچولو

آدم بزرگ‌ها عدد و رقم دوست دارن. وقتی باهاشون از دوستِ تازه تون حرف می زنید هیچ وقت دربارۀ مطالب اساسی چیزی از شما نمی پرسن.

هیچ‌وقت به شما نمی گن: «آهنگ صداش چطوره؟ چه بازی هایی دوست داره؟ پروانه جمع می کنه؟» در عوض میگن: «چند سالشه؟ چندتا برادر داره؟ وزنش چه قدره؟ پدرش چه قدر درآمد داره؟» و فقط اون وقته که خیال می کنن او رو شناختن.

اگر شما به آدم‌بزرگ‌ها بگید: «من یه خونۀ قشنگ از آجر گُلی رنگ دیدم با گلدونای شمعدونی لب پنجره اش و کبوترایی روی پشت بومش…» اونا نمی تونن این خونه را تجسم کنن. باید بهشون بگید: «من یه خونۀ صد هزاردلاری دیدم» تا اونا با صدای بلند بگن: «چه قشنگ!»

|شازده کوچولو ، آنتوان دوسنت اگزوپری|

داستان های کوتاه بیشتر در مجله پیرامون
برای آشنایی با پازل پیرامون ما را در اینستاگرام دنبال کنید …

ارسال دیدگاه

مطالب مرتبط