لاکپا یعنی چهارشنبه! در شِرپای نپال رسم بود که اسم بچهها را از روی روزی که به دنیا امدهاند انتخاب کنند. پس تولد لاکپا چه روزی بوده؟ درست است چهارشنبه!
لاکپا در یک خانوادۀ شلوغ زندگی میکرد.
او بزرگ شد و راهی مدرسه شد!
تا اینکه یک روز که سر کلاس نشسته بود، دو نفر به اسمهای تِنزینگ و ادموند، وارد کلاس شدند.
این دو نفر برای چه آمده بودند؟
آنها مدتی قبل به شرپای نپال سفر کرده بودند و برای اولین بار از بلندترین کوه دنیا بالا رفتند.
اسم بلندترین قلۀ دنیا را میدانید؟ آفرین؛ اِوِرست!
حالا هم آمده بودند پیش دانشآموزها تا خاطرات لحظات سخت و آسان آن روزها را برای بچههای مدرسه تعریف کنند.
لاکپا با شنیدن خاطرات آنها، پر از شور و هیجان شد و تصمیم گرفت وقتی بزرگ شد راهنمای کوهنوردهایی بشود که ماجراجوییشان به اورست هم کشیده میشود!
برای همین او زبان انگلیسی یاد گرفت تا بتواند به خوبی با همه ارتباط برقرار کند، و هرروز مسافت زیادی را برای رفتن به مدرسه با پای پیاده طی میکرد تا اینطوری پاهایش را قویتر کند!
لاکپا بعد از تمام شدنِ دوران مدرسه، در اقامتگاه اورست کار پیدا کرد و خودش را برای رسیدن به آرزویش آماده کرد!
او تا امروز 17 بار از کوه اورست بالا رفته و خاطرات زیادی برای تعریف کردن دارد!
همه اینها میتوانستند خیالبافیهای من باشند، اگر لاکپا آن روز در مدرسه مشغول بازی کامپیوتری بود و همۀ این فرصتها را از دست میداد …
|برگرفته از کتابِ ماجراحویان بزرگ، نشر اطراف|